بس کن رباب!
بس کن رباب! پشت زمین و زمان شکست
با نالههای تو، دلِ هفتآسمان شکست
بس کن در آسمان، دلِ دیدن نمانده است
در هیچ ذره تابِ شنیدن نمانده است
بس کن که سوخت در تب و داغِ تو آفتاب
از هُرم لحظههای تو آتش گرفت آب
بگذار از این حکایت خونبار بگذریم
نفرین به هر چه حرمله! بگذار بگذریم
حجم: 60 مگ
ثبت دیدگاه